خلاصه کتاب:
قصهی ما داستان زندگی دختری دلسوز و فداکار که با وجود سن کمش به خاطر خانوادش مجبور به کار بیرون از خونه در شیفت شب میشه که دراین راه خطرات و مشکلات تلخی و گاهی مسائل شیرینی براش به وجود میاد. این دختر فداکار به خاطر خانوادش بهترین موقعیت زندگیشو پس میزنه ازعشقش چشم پوشی میکنه و تنهایی بار خانوادهش رو به دوش میکشه تا بتونه کار کنه و خانوادش سختی و نداری نکشن…
خلاصه کتاب:
سامر و سمیر، منفور در عین حال محبوب ترین برادر های خانواده ی عاشوری. بعد از مرگ خورشید، زنی که سال ها مادر صداش می کردند مجبورند با گذشته ی سیاه خانواده اشون رو به رو بشن. در گیر و دار مخفی نگه داشتن راز های خودشون به دستور مالک، آماده ی کوچ به تهران می شند. و حالا سامر باید آماده ی ازدواجی از پیش تعیین شده با دخترِ محبوب خاندان بشه و سمیر باید برای زندگیِ متاهلیِ مخفیش بجنگه!
خلاصه کتاب:
مسیحا پسری جوان که بخاطر اختلافاتی جدا از خانوادش زندگی میکنه و صاحب یه آژانس هواپیماییه. پسر داستان از نظر پدرش به مرگ مادر و برادر جوانش متهمه و در گیر و دار داستان دختری وارد زندگیش میشه که… داستان از زبان اول شخص مرد هست و تا پایان داستان راوی ثابته.
خلاصه کتاب:
شهزاد مرموزترین نوهی خانوادهی الماسی، تصمیم میگیرد از نیمهی تاریکِ زندگیاش فاصله بگیرد اما برای آخرین بار بازی به راه میاندازد که از کنترل خارج میشود و با مردی گره میخورد که آن را تبدیل به بازیِ مرگ و زندگی میکند…
خلاصه کتاب:
من حاج اکتای ایرانی هستم، تاجر ۴۰ ساله معروف بازار و یکی از نامی ترین ثروتمندان کشور.تا حالا عاشق نشدم و هیچکس رو توی دلم راه ندادم تا اینکه یک روز عاشق سمای ۲۰ ساله میشم تا اینکه بعد ازدواجمون می فهمم اون فرزند نامشروعه …
خلاصه کتاب:
باغ پهناور و وسیعی که پوشیده از گل های الوان و درختان انبوه سر به فلک کشیده بود به وسیله ی نرده های نیزه ای سفید رنگی به حصار در آمده بود از ابتدای در ورودی راه پهن و سنگ فرش شده ای تا کنار عمارت اشرافی و زیبایی متعلق به خانواده ی رادمنش بود ادامه داشت. مقابل در عمارت ،اتومبیل رادمنش که ساعتی پیش میهمانان خود را از فرودگاه مهرآباد تا به منزل رسانده بود دیده می شد.
خلاصه کتاب:
لیام، افسر پلیسی است که عاشق نویسندگی است اما در هیچ کدام از این دو کار نمی تواند به موفقیت برسد. آلدو، بهترین دوست او، کارآفرینی بدشانس است که دردسر هیچ وقت دست از سر او برنمی دارد. لیام همزمان با تکرار بد اقبالی های آلدو، تصمیم می گیرد تا کتاب بعدی اش را به بدشانسی های بهترین دوستش و تلاش بی ثمر آلدو برای به دست آوردن تنها عشق واقعی زندگی اش یعنی همسر سابقش، استلا، اختصاص دهد.
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختریه به اسم بهار که پسرعموش مهیار بهش دست درازی میکنه و از طرفی هم نامزدش شب نامزدی بهش انگ خیانت میزنه و فیلم هایی به خانوادش نشون میدن که همش فتوشاپ بوده فقط برای این که با یه دختر دیگه اشنا شده بوده و میخواست بهار رو از سر خودش باز کنه…
خلاصه کتاب:
در اولین قسمت رمان (پرواز را به خاطر بسپار) خواندیم که امین، سوپر استار سینما، با پیدا کردن دفترچه خاطرات مریم و پی بردن به راز سر به مهر او متحول می شود و برای کمک گرفتن و حلال طلبی از مریم، نزد حاج آقا نیکو سرشت می رود. مریم بر خلاف میل قلبی و به خاطر باز یافتن آبروی از دست رفته اش با توصیه حاج آقا نیکو سرشت به عقد امین در می آید. امینی که عاشق مریم است و می داند هنوز از طرف مریم بخشیده نشده است…
خلاصه کتاب:
جانان، وکیل بیست و نه ساله ای است که همراه پسرش زندگی می کند. گذشته اش، برای اکثریت گنگ است و کمتر کسی راجع به مادرانه های بی چشم داشتش، خبر دارد. جانان، پس از آخرین پرونده ناموفقی که داشته، تصمیم به یک استراحت چندماهه می گیرد. در این بین، مورد اذیت و آزارهای بی دلیل قرار می گیرد و این را از جانب همان پرونده ناموفقی که داشته، می داند. هنوز با خود و اعدام موکل سابقش کنار نیامده که یک پرونده جدید به او معرفی می شد که گذشته اش را بعد از چندین سال دوباره برای او یادآور می شود. گذشته ای که به آینده رقم می خورد و باز هم اورا درگیر تصمیمات مهم می کند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.