خلاصه کتاب:
این دومین باری بود که این دخترک و می دیدم. یه حس عجیبی بهم می داد… موهای بافته شده اش و رقصیدنش میون درختا فقط کمی غریزه خفته مو بیدار می کرد...
خلاصه کتاب:
آنتونی بریجرتون، رند معروف و ترسناک لندن تصمیم به ازدواج میگیرد. معیارهای آنتونی برای ازدواج زیبایی، هوش بالای عروسش است اما مهمتر از آنها عروسش باید کسی باشد که عاشقش نشود! و انتخابش ادوینای زیباست البته اگر کیت، خواهر بدزبان و بدبینش اجازه بدهد. از طرفی کیت که عاشق خواهرش است فکر میکن دل خواهرش برای کس دیگری رفته و آنتونی مناسب او نیست…
خلاصه کتاب:
یک ماجرای واقعی از زندگی واقعی آرام دختری که به یه مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر می کرد تولده اما در واقع جاییه برای آشنایی افراد با تمایلات مختلف. حضور آرام تو این مهمونی باعث ورودش به دنیای رابطه های متفاوت آدم های متفاوت میشه. مردی وارد زندگی آرام میشه که خیلی براش خطرناکه اما درواقع تنها ناجی آرامه… سیاوش لواسانی… کسی که قراره زندگی آرامو زیر و رو کنه…
خلاصه کتاب:
ثانیه به ثانیه میگذرد، در هر بار رودرو شدن جز جنجال باهم در تکاپوی چیز دیگری نبودیم، رقیب هم بودیم و از سر لجبازی ثانیه هایی که میتوانستیم عاشقی کنیم را به باد هوا گرفتیم حماقت بود قبول کاری که در توانایی های انسانیتمان بود اما در توانایی قلب چارچوب قانون و کارمای دنیایمان نبود اینجاست که قصه ما با غصه همکار شدنمان آغاز میشود:)
خلاصه کتاب:
منصور خانزاده مردی سی و دو ساله از یک خانوادهی متمول و صاحب رستورانهای زنجیرهای نارنج، عاشق سرسخت دختردایی خود به نام پریساست. دقیقا دو هفته مانده تا مراسم عقدشان پریسا طی اتفاقی به کما میرود و سپس دچار مرگ مغزی میشود. خانوادهی پریسا اعضای بدنش را اهدا میکنند و در این میان منصور چون دیوانهای به دنبال شخصی میگردد که قلب عشقش در سینهی او میتپد! و در این مسیر به دختری ساده و مهربان به نام هیوا دلدار برمیخورد و…
خلاصه کتاب:
سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دو سال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانوادهش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن…. خانواده ای که خیلیهاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و… آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه…
خلاصه کتاب:
یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبندهای در مورد تولد و هویت و گذشتهاش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشهای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همهی مصیبتهای خودش و بقیه میبینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همهی اتفاقاته، تصمیم میگیره دوباره پا به جامعه بذاره و خانوادهی جدیدش رو ملاقات کنه. از طرف دیگه، سالهای تحصیل پریناز توی پایتخت به سرانجام رسیده و حالا با رویاهایی بزرگ، برای اجرای وصیت پدربزرگش به منطقه برگشته ولی میدونه که دیر یا زود سنگها سر راهش سرازیر میشند و با فشار خانواده برای ازدواج روبهرو خواهد شد.
خلاصه کتاب:
دختری به اسم لیلا که سال هاست در غمی به اسم یتیمی و بیچارگی گرفتار شده، در کودکی مادرش او راه به حال خود رها کرده و برای همیشه رفته، لیلا را خاله ای پیر و مهربانش بزرگ می کند و به او جانی دوباره می دهد، بعد از فوت خاله لیلا تنها می ماند، او برای امرار معاش و فرار از تنهایی دنبال کاری با آبرو و امنیت میگردد! او حالا کاری پیدا کرده که با تمام معیارهایش یکی است ولی عجیب یک جای کار جدید می لنگد و لیلا را کنجکاو می کند…
خلاصه کتاب:
هر صبح تمام شب هایی که اشک ریختم، یک قدم از آذینی که با شخصیت های کتاب هایش و رویای زیبایش ساخته شده فاصله می گرفتم، من در حال تغییر کاربری یک جنگل بکر و زیبا به یک بیابان بی آب و علف بودم! آذینی که آدم های دورم از من ساخته بودند…
خلاصه کتاب:
سعید به زندان افتاده است و خواهرش سپیده مشغول کار است تا او را آزاد کند. سپیده عاشق بازیگری است در این بین با مردی به نام لهراسب شکیبا آشنا میشود این مرد سپیده را دوست دارد و میخواهد زندگی او را تغییر دهد. این کتاب روایت تلاش آدمها برا زندگی بهتر است. زندگیای که منتظر آن هستند. درد و رنج و خوشبختی را با هم نشان میدهد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.