خلاصه کتاب:
آنتونی بریجرتون، رند معروف و ترسناک لندن تصمیم به ازدواج میگیرد. معیارهای آنتونی برای ازدواج زیبایی، هوش بالای عروسش است اما مهمتر از آنها عروسش باید کسی باشد که عاشقش نشود! و انتخابش ادوینای زیباست البته اگر کیت، خواهر بدزبان و بدبینش اجازه بدهد. از طرفی کیت که عاشق خواهرش است فکر میکن دل خواهرش برای کس دیگری رفته و آنتونی مناسب او نیست…
خلاصه کتاب:
داستان درباره دختر جوانی است که مصمم است هر طور شده با مردی اشرف زاده ازدواج کند و برای رسیدن به هدفش از هیچ نقشه و نیرنگی فروگذاری نمی کند. بالاخره تلاشهایش مثمر ثمر واقع شود و مرد نجیب زاده ای را وادار به ازدواج با خود می کند…
خلاصه کتاب:
این داستان برشی کوتاه از زندگی قهرمانان رمان فاجعه زیبا و شرح اولین ولنتاین تراویس و اَبی به عنوان یک زن و شوهر است. این کتاب یک بخش از فاجعه متحرک (جلد دوم فاجعه زیبا) و یا حتی یک صحنهی حذفشده از فاجعه زیبا نیست این یک چیز کاملا جدید است. این داستان کوتاه بعد از جلد دوم رمان، یعنی فاجعه متحرک (Walking Disaster) نوشته شده اما با توجه به کوتاه بودن آن، نویسنده به عنوان شماره ۱.۵ رمانهای سری زیبا (Beautiful) منتشر کرده است.
خلاصه کتاب:
لیام، افسر پلیسی است که عاشق نویسندگی است اما در هیچ کدام از این دو کار نمی تواند به موفقیت برسد. آلدو، بهترین دوست او، کارآفرینی بدشانس است که دردسر هیچ وقت دست از سر او برنمی دارد. لیام همزمان با تکرار بد اقبالی های آلدو، تصمیم می گیرد تا کتاب بعدی اش را به بدشانسی های بهترین دوستش و تلاش بی ثمر آلدو برای به دست آوردن تنها عشق واقعی زندگی اش یعنی همسر سابقش، استلا، اختصاص دهد.
خلاصه کتاب:
بعد از پذیرش درخواست ازدواج کریستین گری در پنجاه سایه تاریکتر، آناستازیا استیل باید نه تنها به زندگی متاهلی عادت کند، بلکه باید با سبک زندگی شوهر ثروتمندش و ذات کنترلگر او کنار بیاید ولی ایا همه چیز خوب پیش میرود…؟؟؟
نام کتاب: پنجاه طیف آزاد شده (جلد سوم مجموعه چهار جلدی پنجاه طیف)
خلاصه کتاب:
دانش آموز خجالتی، پنی تیلور، همیشه از قوانین پیروی میکنه. حداقل، برای همکلاسی هاش که اینطور به نظر میرسه. اما اون یه راز غیرقانونی داره- سخت عاشق استادش شده. و کاملا مطمئنه که استادشم عاشق اونه. همه پروفسور هانتر رو دوست دارند. اون قدبلند، مرموز و خوش تیپه. و کاملاً دست نیافتنی. ولی رازهایی که در پس چشمهای قهوه ای پررنگش پنهون شده، پنی رو جذب خودش میکنه. رازهایی تاریکتر از اونچه که بشه تصور کرد. ساده ترین قانون جدیدش: با دانش آموزا رابطه دوستی برقرار نکن!ولی اون هرگز انتظار نداشت که بخواد برای چنین دانش آموز زیبایی تدریس کنه. اون باید در برابرش مقاومت کنه. پنی لایق بهتر از اینهاست…
خلاصه کتاب:
داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا میشود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج میکند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی میبرد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر میدارد. مشهورترین اقتباس این اثر فیلم سینمایی ربهکا با شرکت لارنس اولیویر است که آلفرد هیچکاک آن را به سال ۱۹۴۰ میلادی ساخت و برندهٔ جایزه اسکار هم شد….
خلاصه کتاب:
در سال ۱۹۸۹ در منطقه پکسویل کنتاکی، کپسول زمانی دفن میشود تا در قرن بعدی باز شود و یادآور ۱۰۰ سال گذشته باشد. اما در همان شب خودکشی مشکوکی رخ میدهد و تا بیست سال آینده بدون علت میماند. در روزنامه گفته شده در کپسول زمان ۱۳ آیتم قرار میگیرد اما ناکس دیویس سربازرس منطقه فقط قرارگیری دروازه مورد را در کپسول دیده. آیا بین شی سیزدهم و قتلهای آینده منطقه ارتباطی وجود دارد؟ آیا نیکیتا استور مامور افبیآی که با ناکس در این پرونده همکاری میکند انگیزه پنهانی از ظاهر شدن ناگهانی خود در آنجا دارد؟
خلاصه کتاب:
این کتاب عشق بین یک دختر ۲۱ ساله و یک پسر ۱۶ ساله را بیان میکند و یکی از آثار مشهور ادبی جهان است. در «نخستین عشق» چند دوست در یک شبنشینی تصمیم میگیرند که شرح اولین عشق خود را بگویند. بر عکس تصوری که میکنند هیچ کدام حرف خاصی در مورد این موضوع ندارند. در نهایت همه از ولادیمیر پترویچ که مردی چهل ساله با موهای رو به سفیدی است میخواهند که شرح اولین عشقش را بگوید…
رمان نخستین عشق
ن.ن چنین می گفت: _در آن زمان بیست و پنج ساله بودم،چنان که میبیند مدتها از آنروزها گذشته است. من تازه آزادی و استقلالی به دست آورده بودم که سفری به خارج کردم، ولی نه برای «اتمام پرورش خود»، چنانکه آن وقت ها می گفتند، بلکه فقط برای تماشای ملک خدا. جوانی بودم تندرست و دلخوش، پولم به ته نمی کشید، غم و غصه ای هنوز به سراغم نیامده بود.
بی اعتنا به همه چیز، هر چه می خواستم می کردم،
خلاصه کتاب:
جذاب ترین بازیکن فوتبال کالج ایالت از من خواست نامزد جعلیش باشم. (کلی جانسن) با آن هیبت خود شیطان است، در طول فصل روزی نیست که سرخط اخبار نباشد! برای من به عنوان هماهنگ کننده روابط عمومی تیم، او یکی از راحت ترین بازیکن ها برای اداره کردن بود اما بعد از بهم زدن با عشق دبیرستانی اش داغون شد! وقتی او متوجه شد که من به فرد دیگری علاقه دارم یک نقشهی مسخره کشید… او به من کمک میکرد که توجه اونو جلب کنم و منم بهش کمک میکردم حسادت نامزد سابقش رو برانگیزه. ما قوانین تعیین کرده بودیم. ما کلمه امن گذاشته بودیم. اما میگن قوانین برای شکستنه مگه نه؟!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.