دانلود رمان ورای عشق از مبینا یزدانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آیان مشایخ پسری است که به اجبار با وجود همسرش نفس، خواهر خوندش رو عقد می کنه …
خلاصه رمان ورای عشق
اجازه می دهد فرد، قشنگ پشت خط بماند. شیوه او این است. کسی رو مستحق این نمی داند که بالافاصله جوابش را دهد البته هستند کسایی که لیاقت دارند و حتی لیاقتشان خیلی بیشتر از اینهاست ولی خب تعدادشان کم است کمتر از انگشتان یک دست. بالاخره در واپسین لحظه های قبل از قطع شدن تماس، ایکون سبز را لمس می کند و صدای سرد و بی روحش طنین انداز می شود +می شنوم _ قربان طبق دستورتون دنبالشون میکنیم. به جز اینکه وقتشون رو ب ا حسان پر میکنن کار خاصی انجام نمیدن.
ولی قربان چند وقتیه بیشتر پیش پزشکشون میرن و خب نسبت به قبل کمتر بیرون میان خوب است. این که می داند از نسیه صحبت کردن خوشش که هیچ بدش می اید عالیست و عالی تر از ان این است که سعی نمی کند خود را با خودشیرینی به او نزدیک کند . خودشیرین، صفتی که عجیب او را یاد گذشته می اندازد. گذشته ای که افراد زیادی را وارد زندگی اش کرد که تنها با یاداوری یکیشان لبخند به ناگاه بر لبش جای می گیرد. چقدر دلش برای او تنگ شده. برای عزیز کرده ی دلش.
بدون هیچ حرفی تماس را قطع کرده و با برداشتن سوئیچ و کتش به همراه محافظ ها شرکت را به مقصد خانه ترک می کند. سوار ماشینش شده و به راه می افتد محافظ ها نیز پس از او به راه می افتند. دستش را به سمت ضبط ماشین برده و موسیقی بی کلام را پخش می کند. باز هم بدون خواست او ذهنش گریزی به گذشته میزند . باز هم بدون خواست او ذهنش گریزی به گذشته میزند. _ میگم بیا نریم. من خیلی میترسم سعید. یه حس بدی دارم _ نگران نباش چیزی نمی شه مریم…