دانلود رمان در مسیر تو از مرضیه نوری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مسیری طولانی با پای پیاده راه رفته بود. زیر شعاع سوزان خورشید، بی حواس… واژه ها در سرش دَوران داشت. مقابل خط عابر پیاده، گام هایش متوقف شد. درست نمی دانست کجاست. آسمان بالای سرش، معلق بود. حسی خفقان آور گلویش را چنگ می زد. سر بلند کرد تا نشکند، نمیرد تا رو به آسمانِ خدا، حقایق تلخ را فرو
بَرد. تا دروغ بزرگ زندگی اش را قورت دهد. مثل تمام این سال ها…
خلاصه رمان در مسیر تو
اما با یادآوری عمر رفته، چشمانش سیاهی رفت. نفس کم آورد. توانش ته کشید. مستاصل روی زمین زانو زد. آدم ها متحیر نگاهش کرده و بی تفاوت از کنارش عبور
می کردند. و سایه هایشان به حال نزار دختر دهان کجی می کرد. چشم هایش می سوخت، چشم که نه، کویر لوت بود. خشک و تفتیده… زنی محض دلسوزی، دست زیر بازویش انداخت اما دستش را پس زد. سایه ها با تعلل رد می شدند.
تنهای تنها بود. دلش برای خودش می سوخت. خیره به سیاه و سفید آسفالت خیابان پلک نمی زد. ناگاه از میان سایه های رَونده، سایه ای قد کشید و قامت خمیده ی دختر را پوشاند. و همان جا ایستاد. محکم، استوار، مقتدر… کفش های مردانه در نگاه تار دختر، نشست. آرام سر بلند کرد. رد نگاهش تا دستهای مشت شده ی مرد بالا آمد. خودش بود. و صدایی که هستی اش را به قهقرا می بُرد…