دانلود رمان زهرآلود از ریحانه محمود با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همه چیز از اونجایی شروع میشه که ارغوان به همراهِ دوستِ صمیمیش کیانا واردِ خانه باغِ بزرگ و باصفای اونها میشه و برای اولین مرتبه، نگاهش با چشمهای عجیبِ مردی به نامِ کیارش برخورد میکنه.. کیارشِ افروز مردِ سی و یک سالهای که گذشتهای زهرآلود داره، بعد از روبهرو شدن با ارغوان تلاش میکنه که ضعف های خودش رو پشتِ نقابِ بیتفاوتی پنهان کنه و ارغوان نمیدونه که در واقع با چطور شخصیتی طرفه.. در مقابل، پگاهی که به دلیلِ آزار و اذیت های همسرش به تازگی از اون جداشده، برای نظم دادن به زندگیش به درخواست یکی از دوستهاش به روانشناس مراجعه میکنه و اون فرد کسی نیست جز، امیرحافظِ سعیدی مردی با خانوادهای متعصب و شخصیتی متفاوت که عشقِ دورانِ بچگیش بوده…
خلاصه رمان زهرآلود
چشم که باز کرد هنوز هم میانِ دیوارهای کم پنجره ی خانه ی او گیر افتاده بود. هنوز هم نفس ها یاری اش نمی داد. هنوز هم صدای قدم های “او” را می شنید. چشم که باز کرد هیچ میانه ای با خوشبختی نداشت. هنوز هم نفس کم می آورد و هنوز هم “او” را که می دید پرت می شد به اعماق واژه ای به نام “وحشت”! او باز هم آمد و با نگاهش، دین و دنیایش را ازهم پاشید. نگاه داد به آن چشم ها و بازهم دوستش داشت و نمی خواست که کنارش باشد.
“او” بازهم با نهایت توانش، افتاد به جان تن در به در و کم توان پگاه… بازهم لگد کوبید. بازهم دیوانه شد و پگاه بازهم فریاد زد و “او” رهایش نکرد. وجودش بازهم لرزید از هجو مِ وحشت و این بار هم، دوید و همین که دست های او برای بار دوم به بازوهای کبودش رسید از دنیای تاریک کابوس ها فرار کرد. این بار که چشم باز کرد دنیا آرام بود. پگاه میان چهاردیواری تاریک و کم نور اتاق خودش، با وجود تنها بودن، زندگی می کرد. او بازهم به خوابش آمده بود و پگاه بازهم بیدار که می شد اشک می ریخت.
بازهم سر به روی متکای خیس و داغدارش گذاشت. این بار که نگاه داد به آسمان میان قاب پنجره، التماس کرد که خدا “او” را به یادش آوردن را تمامش کند. از خدایش هم ممنون بود که این بار، بعد از بسته شدن چشمانش، او به خوابش نیامد و خود لعنتی اش چند ساعتی آرامش را تجربه اش کرد. صبح روز بعد، پس از جواب پس دادن به تمامی اهالی خانواده، رفت تا خانه ی شیما و تمام محتوای خواب های هرشبش را تعریف کرد. شیما مدام فحش بارانش می کرد و…