دانلود رمان صیغه خان از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
در مورد یک دختر ۱۵ ساله به اسم شاناز که اتفاقی غیر ورنا پسر عیاش خان روستاشون می اوفته و با بیرحمی بهش دست درازی می کنه و ولش می کنه و میره بعد از چند وقت که خانواده ورنا متوجه میشن پای ماکان پسر دومشونو وسط می کشن تا شاناز و عقد کنه که…
خلاصه رمان صیغه خان
از خونه بیرون اومدیم. با بغض رو به مامان گفتم: -صبر کن، میخوایم بریم دم خونه ی خان؟ زنده مون نمیزاره. با خشم، از میون دندون های کلید شده اش غرید: -دهنتو ببند گیس بریده. هر چی میکشم به خاطر توئه . اگر خان تو رو واسه پسرش نگیره، فکر کردی بابات زنده ات میزاره؟ نه شاناز. بابای تو تحمل این لکه ی ننگ رو نداره. سنت روز به روز میره بالاتر هزار و یک خواستگار در این خونه رو میزنه. به چند نفرشون میتونیم نه بگیم؟ ها؟ حقیقت ها پتک بودن و توی سرم کوبیده می شدم.دستم رو زیر دلم گرفتم
که مامان محکم دستم رو عقب کشید: -اونجوری نکن همه نگاهت میکنن آبرومو بردی. نگران لکه ی دامنم بودم. لباسم رو پایین تر کشیدم و سعی کردم جوری راه برم که لکه مشخص نشه. بغض به گلوم فشار آورده بود. خیلی خیلی زیاد. انگار تمام غصه های عالم جمع شده بود توی قلبم. مامان می گفت بابا تحمل لکه ی ننگ رو نداره بابا من رو می کشت… این لکه ی ننگ اونقدر بزرگ بود که به خاطرش حاضر به کشتن من می شد؟ نمی دونم شاید من اونقدر ذهنم تکامل پیدا نکرده بود که عمق این فاجعه رو درک کنم.
وقتی رسیدیم دم خونه ی خان، دست مامان رو ملتمس میون دستای یخ زده ام گرفتم و نالیدم: -جیغ نکشیا، لج میکنه. توجهی بهم نکرد و با مشت های محکم به در کوبید. بی اختیار با صدای بلند، هق هقم رو سر دادم. چند لحظه بعد، در باز شد. مامان دستم رو کشید و بی توجه به صدا زدن های آقا احمد من رو داخل خونه ی خان کشید. پرتم کرد روی زمین و جیغ زد: -ناصر خان… بیا کثافط کاری شازده تو جمع کن. می ترسیدم از این دل و جرئتی که مامان به یک باره پیدا کرده بود. از واکنش ناصرخان…