خلاصه کتاب:
۲۵ سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمیدونستم بازی روزگار چهقدر ناعادلانه عمل میکنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک هویت دیگه بشه! رفتن به اون عمارت برای من همه چیز بود چون به تو میرسید! به تویی که زندگی رو ازم گرفتی… به تویی که هویتم رو گرفتی! من فقط یک بازیگر ساده بودم با کلی خیالهای رنگی که برای نبود تو خوشحالی میکرد. من… منی بودم که خودم رو بین نقاب سادگیِ یکی دیگه پنهان کردم تا به آخر زندگیِ تو برسم.
خلاصه کتاب:
دختر لوند و جذاب که از دین به دوره پسری بسیجی و خدایی که از قضا توی گشت ارشاد کار میکنه این اقا پسر ما یه زنم داره اما دست روزگار کاری میکنه که نازنین لوند و جذاب بشه همسر دومش اما روزگار چرخش داره و باعث میشه تا از هم جدا بشن اونم بخاطر اشتباهشون… هردو عاشق هم دیگه هستن اما درتصوری اشتباه فکر می کنند که طرف مقابلشون ازش متنفره… چندسال می گذره هنوز عاشق هم هستن پسر بسیجیمون دیگه بسیجی نیست حالا شده یه جنتلمن واقعی شده مرد رویایی هردختری و دختر قصمون هنوز دلش بااونه دوباره دیداری تازه کلکل های استاد دانشجویی و عشقی داغ و اتشین…
خلاصه کتاب:
این رمان قصه دختریه که با دزدیده شدنش انگار وارد یه دنیای دیگه میشه دنیایی که با دنیای خودش خیلی متفاوته... طی اتفاقاتی مجبور میشه وارد یه بازی بشه بازی که توسط دروغ های پی در پی یه آقازاده وابسته به جیب باباش شکل میگیره کم کم اتفاقاتی می افته که سمت و سوی زندگی این دونفر به سمت دیگه ای کشیده میشه طوری که در نهایت مدلینگ اسلامی ما دلشو به یه نفر میبازه اما...
خلاصه کتاب:
زیر باران توی جمعی که نشستیم دیگه هیشکی غم نداره... هرکی با یارش نشسته هیچ کسی غصه نداره... ما واسه نامهربونا... اینجا هیج جایی نداریم… هرکی دل بشکنه اینجا… دیگه باش کاری نداریم…
خلاصه کتاب:
آیسو که به خاطر بدهی مادرش مجبور به کار توی یه شرکت با قرارداد یکسالهی بدون حقوق شده بود، عاشق رئیس جذاب و مرموزش میشه که از قضا مدلینگم هست، اما اون از ترکیه میره و دخترمون مونده و یه پیشنهاد نامزدی با رئیس جدید اون شرکت که پسر پولدارترین خانواده ترکیهست و بین دوستاش به شوگرددی معروفه!
خلاصه کتاب:
دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه... منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست اما از یکنواختی خسته شده روی پای خودشه... مستقله... عقاید محکمی داره... پای عقایدش می ایسته و دراین راه سعی میکنه تا به خیلی ها بفهمونه یک دختر،یک زن،یک بانو،یک خانم میتونه تنهایی نجابت و شرافتشو حفظ کنه...باور هاشو به شدت باور داره... و کم کم در گذر زمان طعم عشقی ناخوانده رو تجربه میکنه که اصلا منتظرش نیست... !!!
خلاصه کتاب:
دانش آموز خجالتی، پنی تیلور، همیشه از قوانین پیروی میکنه. حداقل، برای همکلاسی هاش که اینطور به نظر میرسه. اما اون یه راز غیرقانونی داره- سخت عاشق استادش شده. و کاملا مطمئنه که استادشم عاشق اونه. همه پروفسور هانتر رو دوست دارند. اون قدبلند، مرموز و خوش تیپه. و کاملاً دست نیافتنی. ولی رازهایی که در پس چشمهای قهوه ای پررنگش پنهون شده، پنی رو جذب خودش میکنه. رازهایی تاریکتر از اونچه که بشه تصور کرد. ساده ترین قانون جدیدش: با دانش آموزا رابطه دوستی برقرار نکن!ولی اون هرگز انتظار نداشت که بخواد برای چنین دانش آموز زیبایی تدریس کنه. اون باید در برابرش مقاومت کنه. پنی لایق بهتر از اینهاست…
خلاصه کتاب:
شبنم داستان ما، دختری حریص است. دختری جوان در پی آرزوها و آمال بلند خود. دختری جوان که در پی حرص زیاد، سرنوشت خود را با سرنوشت پیرمردی گره میزند. حریص، زندگی شبنم را بازگو می کند که خیال می کند، همه چیز با نقشه و زرنگی خودش پیش می رود. غافل از اینکه روزگار، گذشته خانواده اش و زندگی پیرمرد سرنوشتش بهم گره خورده اند، این سه اجازه نمی دهند، همه نقشه هایش به همین راحتی جلو برود. حریص داستان زیاده خواهی یک دختر جوان است. حریص، بازگو کننده مشکلات یک جوان امروزی، با چاشنی عشق و آمیخته ای از معماست.
خلاصه کتاب:
نازلی که تمام خانواده اش و حتی همسر برادرش پزشک هستند برای ثابت کردن خود به آن ها و اینکه رشته مورد علاقه اش (زبان انگلیسی) هم می تواند آینده ی خوبی داشته باشد، با داشتن همسر و دختری ۵ ساله تصمیم به کار می گیرد، به همین منظور در شرکتی به عنوان مترجم استخدام می شود که...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.