خلاصه کتاب:
رزالین یه طراح دکوراسیونه که خیلی به شغلش علاقه داره و ذهنی خلاق و خارق العاده داره. رزالین مسئولیت طراحی یه پروژه ساختمونی بزرگ رو بدست میگیره و مردی که مدت ها دوستش داشت ازش خواستگاری میکنه. در ظاهر همه چیز در زندگی رزالین به خوبی پیش میره اما همه چیز با یه اشتباه کوچیک بهم میریزه. شب نامزدی رزالین، نامزدش بن که افسر پلیس بوده مجبور میشه برای ماموریت مهمی بره و جشن بهم میخوره. رزالین عصبی و سرخورده در حالی که حالش بد است و تنها توی کوچه های تاریک قدم میزده تا بتونه یه تاکسی بگیره و به خونه برگرده اما…
خلاصه کتاب:
سامان خوانندهای مغرور و جذاب، برای انتقام از مریمی که عاشقشه، با دوستش ساحل آشنا می شه و یکروز طی جروبحثشون، به اون دست درازی می کنه و…
خلاصه کتاب:
ایلیا احتشام، پسر رئیس یک شرکت مدلینگ می باشد که باعث تصادف یاسمن می شود... تصادف دختری گل فروش و معصوم که دل به بنیامین رازی بسته است... مردی که از بچگی مثل برادر کنارش بوده اما به او علاقه دارد! و ایلیا، مرد زخم خورده ای هست که از بچگی مورد خشم پدرش قرار گرفته و از لحاظ روحی آسیب شدیدی دیده و افراد کمی می توانند با اخلاقش کنار بیایند…
خلاصه کتاب:
لاچین، هیچوقت فکر نمیکرد از منجلابی که اسیره، بتونه فرار کنه! اما فرار کرد تا بفهمه هرگز اسیر نبوده… اسارت واقعی اینجاست، کنار مردی که نه تنها قدرت لاچین رو میخواد، بلکه از لاچین یک وارث قانونی هم میخواد، کسی که خون دو خاندان قدرتمند رو زنده نگه داره… اینجا نبرد واقعی تازه شروع شده…
خلاصه کتاب:
سامان پایدار برادر سارا که معرف حضورتون هست آقای جذاب، ورزشکار و به شدت غیرتی! البته گاهی هم بی اعصاب و در زمان خودش مهربون و شوخ که هر بار حضورش شوکی در رمان سد سکوت ایجاد کرد و جذابیتش امیررضا رو مجبور به چنین اعترافی کرد که: “سامان زیادی خوش قیافه و خوش استایل و البته خوش پوش نیست؟ شاید حضور کسی مثل او در زندگی سارا دلیل دیده نشدن من است! ” سامان خان اینجا بیشتر از سکوت کولاک میکنه و کم کم با…
خلاصه کتاب:
جاستین زنی مستقل و مهربون که معروف به دوشیزه ی باشخصیته حسابی به قوانین و اصولش پایبنده و حسابی هم برای دوست هاش ارزش قائله و از این رو برای یک روز به جای دوست صمیمیش که مریض هست. حاضر میشه تو یه روز بارونی برای یک شرکت بزرگ ساختمان سازی سفارش گل ببره و تحویل بده .ولی از شانس گندش و روز بارونی با افتضاح ترین سر و وضع با رییس خوشگل و جذاب و مغرور اون شرکت مواجه میشه و به خاطر اخلاق خاص خودش و نفرت از پولدار ها همونجا با اقای رییس گنده بک دهن به دهن میذاره…
خلاصه کتاب:
یک سال از بهم خوردن عقد عاشقانهی ستاره میگذرد و حالا صفحهی جدیدی با نام “پولاد” با عنوان”همسر” در زندگیش باز شده است. صفحهای خالی از عشق و محبت و مملوء از دوری و… که با دزدیده شدن ستاره در یک شب سرد بارانی ابرهای سیاه و سفید بر زندگیشان سایه میبندند. که با استعفای پولاد و عوض شدن مسیر شغلش، برگ جدیدی در صفحهی زندگیشان باز میشود!
خلاصه کتاب:
آرسین با زانو نشست رو زمین و یقم و تو دستش گرفت. جرات نگاه کردن به چشمای عصبانیش و نداشتم انقدر عصبانی بود که هر لحظه ممکن بود بزنه بلایی سرم بیاره. گند زده بودم گندی که هیچ جوابی براش نداشتم چون از قبل برام خط و نشون کشیده بود که وارد این اتاق نشم. با صدایی که از شدت عصبانیت خشدار شده بود غرید:_اینجا چه غلطی می کنی؟ مگه نگفتم حتی به این اتاق نزدیکم نشو ها؟!صداش انقد بلند بود که از ترس چشمام و رو هم گذاشتم. سکوتم و دید همون طور که یقم تو دستش بود تکونم داد._با توام مگه نگفتم به این اتاق نزدیک نشو سرم و بلند کردم و زل زدم تو چشماش…
خلاصه کتاب:
رسومات کهنه و متحجر یک قبیله مرا از دل تمدن بیرون کشید و حال من اسیر امپراطوری بزرگ تو! خانى و جان شده ای… سرزمین وجودم را با یک شبیخون به تاراج ببر و قلبم تنها غنیمت این جنگ! قسم میخورم تسلیم تسلیمم… درنگ نکن با عشق بتازان و بیا…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.