خلاصه کتاب:
سعید در کودکی ابتدا مادر و سپس پدر خود را از دست می دهد، صاحبخانه او را که خواهر و برادری ندارد از خانه بیرون می اندازد و او آواره ی خیابان ها می شود تا اینکه...
خلاصه کتاب:
خمیازه ای کشید و دست برد و پنجره را باز کرد. باد خنکی میان موهایش پیچید. نگاهش دور تا دور حیاط خانه چرخید. حیاط خانه مثل همیش تمیز بود و نم روی موزاییک های کف نشان می داد تازه شسته شده. شیلنگ اب مرتب و جمع شده پشت شیرآب قرار داشت و جارو خاک اندازی چسبیده به دیوار بود. با غچهی کوچک حیاط مثل همیشه سبز بود و عطر ریحان و نعنایش هم از همین فاصله به مشام می رسید. با دیدن چهارپایه ی نزدیک درخت شاه توت حدس زد نیما باز هم نتوانسته به وسوسه ی چیدن شاه توت های رسیده غلبه کند…
خلاصه کتاب:
نهان که ترکیه بزرگ شده و میخوان مجبورش کنن با کسی که مسنه و ازش متنفر ازدواج کنه اما اون شب عروسیش از تالار فرار میکنه از بخت بد دقیقا تالار کناری هم پسری به اسم مسیح که عروسش فرار کرده حالا داماد و دوستاش با دیدن نهان…
خلاصه کتاب:
دربارۀ دختری به نام آوا است که در خانواده ای مرفه رشد یافته است. فصل اول کتاب در دانشگاه و در حال و هوای کلاس “اندیشه های اسلامی، روایت می شود، بین آوا و دوستانش با دانشجویی به نام طاهره درگیری لفظی بر سر عمل زیبایی رخ می دهد و همین امر ماجرایی تلخ را رقم می زند….
خلاصه کتاب:
ماجرای یه دختر قلدر… که برای محافظت از خانواده اش مجبور خودش شکل پسرا کنه و اونم بخاطر خواسته پدرش چون پسر نداشته اسمش هم سروش هست و این وسط اتفاقاتی می افته. بخاطر اینکه باورش کنند کم سختی نکشیده…
خلاصه کتاب:
عسل و علی خواهر و برادر، عسل ۱۸ ساله دانشجوی طراحی نامزد یاسر، علی کارگر گل فروشی، بهترین و معروف در کارش، موتور سوار با مرام لوتی، ساکن محله قدیمی دردار با مادربزرگشون زندگی می کنن و ماجرایی دارن، شمیم شاهسوند دختر دردانه ومحبوب و پرانرژی و سرزبون دار خانواده مذهبی و معتقد ساکن ورامین بعد از ۴ سال کار در سالن ارایشگری بالاخره تصمیمشو میگیره و هم دانشگاهی و دوست با عسل. او در دانشگاه هم کارش درسته حسام پسرعموش بداخلاق و بدرفتاره باهاش و البته بهش علاقه هم داره مثلا و الحق که شمیم هم کم نمیزاره…
خلاصه کتاب:
رمان از زندگی میعاد موحد تک پسر سی و پنج ساله حاج موحد، یکی از بزرگ ترین فرش فروشای بازار تهران، بخاطر یک شوک ناگهانی در زندگی اش از شهر می رود و در چنگل های شمال زندگی می کند. یک روز که در جنگل در حال راه رفتن می باشد با دودی مواجه می شود و وقتی نزدیک می شود متوجه می شود یه ماشین که رانندش هم دختر جوانی است به دره افتاده، میعاد از ترس اینکه ماشین آتیش بگیرد و دختر بمیرد او را نجات می دهد و به منزل خود می برد...
خلاصه کتاب:
بهناز دختر شوخ طبع و خیال پردازی هست که خلاف میلش به اجبار والدین هنر را رها میکند و در رشتهای که علاقهای به آن ندارد ادامه تحصیل میدهد. پس از فارغ التحصیلی دو سالی را به استراحت میگذراند که این دو سال اعضای خانوادهاش از بیکاری او ابراز نارضایتی میکنند. در نهایت پدرش تصمیم میگیرد او را برای مراقبت از مادربزرگ پیرش که مبتلا به آلزایمر است به روستایی در شمال بفرستد….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.