خلاصه کتاب:
آهیلِ افخم پسرِ یکی از بزرگترین سیاستمدارهای سرشناس ایران معروف ترین موتورسوار خاورمیانه و وارث مجموعههای آموزشی فرشته با گذروندن یک شبِ سیاه با دخترِ دبیرستانی معشوقه باباش عکسهاشون توی فضای مجازی پخش میشه. با سرتیتر رابطهی نامشروع پسر متاهل حاج فتاح، با دانش آموز مدرسهش! و اینجاست که آهیل تصمیم میگیره به شیوهی خودش لکهی ننگش رو پاک کنه...
خلاصه کتاب:
همه چیز برای من یک بازی بود… یک بازی تلخ و اجباری… اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد… فقط برام آبروی بابام مهم بود… اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت… مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت...!! صدای خرد شدن غرور و احساس و شخصیتشو میشنیدم..اما..کاری از دستم برنمیومد… خودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو میبرد.. چاره ای نبود..! نمیدونستم تا کی باید همدیگر رو تحمل کنیم.. اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود.. باید خودمو آماده ی یه زندگیه جهنمی و شوم که در انتظارم بود میکردم.. خودمو به تقدیر سپردم..هر چه بادا، باد....!!
خلاصه کتاب:
گرشا سرگرد کارکُشته ایه که ۵ سال پیش همسرش الیسا، اونو برای پیشرفت در ورزش و کسب مدال قهرمانی، ترک کرده و به آمریکا رفته.. ولی عشقشون بهم، باعث شده همچنان بهم متعهد باشن و حرفی از طلاق نزنن..حالا بعد از ۵ سال، گرشا برای کشف باند قاچاق دارو، بعنوان سرمایه دار وارد هلدینگ شرکت های دارویی شده..در صورتیکه خودش برای درمان خواهرزاده اش محتاج داروست.. همین احتیاج باعث میشه گرشا به الیسا زنگ بزنه و ...........
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.