خلاصه کتاب:
خمیازه ای کشید و دست برد و پنجره را باز کرد. باد خنکی میان موهایش پیچید. نگاهش دور تا دور حیاط خانه چرخید. حیاط خانه مثل همیش تمیز بود و نم روی موزاییک های کف نشان می داد تازه شسته شده. شیلنگ اب مرتب و جمع شده پشت شیرآب قرار داشت و جارو خاک اندازی چسبیده به دیوار بود. با غچهی کوچک حیاط مثل همیشه سبز بود و عطر ریحان و نعنایش هم از همین فاصله به مشام می رسید. با دیدن چهارپایه ی نزدیک درخت شاه توت حدس زد نیما باز هم نتوانسته به وسوسه ی چیدن شاه توت های رسیده غلبه کند…
خلاصه کتاب:
رویایی که رو آوار زندگی دیگران ساخته بشه به هیچ جایی نمی رسه هیچ جا! چون زمین گرده سارا. زمین گرد بود، سیب هم می چرخید، رویاهاهم روی آواری فروریخته ساخته شده بود…
خلاصه کتاب:
نهان که ترکیه بزرگ شده و میخوان مجبورش کنن با کسی که مسنه و ازش متنفر ازدواج کنه اما اون شب عروسیش از تالار فرار میکنه از بخت بد دقیقا تالار کناری هم پسری به اسم مسیح که عروسش فرار کرده حالا داماد و دوستاش با دیدن نهان…
خلاصه کتاب:
در کمد ریلی رو باز کردم و وارد شدم و نگاهی به کت و شلوارمهام انداختم... کت شلوار مشکیم و برداشتم و پوشیدم و رفتم سمت کشوی ساعتها... درش رو باز کردم یکی از ساعتهام رو برداشتم و گذاشتم توی دستم... کشوی بعدی رو باز کردم و کراوات مشکیم و برداشتم و اومدم ایستادم جلوی آینه و بستمش... دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم...
خلاصه کتاب:
دربارۀ دختری به نام آوا است که در خانواده ای مرفه رشد یافته است. فصل اول کتاب در دانشگاه و در حال و هوای کلاس “اندیشه های اسلامی، روایت می شود، بین آوا و دوستانش با دانشجویی به نام طاهره درگیری لفظی بر سر عمل زیبایی رخ می دهد و همین امر ماجرایی تلخ را رقم می زند….
خلاصه کتاب:
ماجرای یه دختر قلدر… که برای محافظت از خانواده اش مجبور خودش شکل پسرا کنه و اونم بخاطر خواسته پدرش چون پسر نداشته اسمش هم سروش هست و این وسط اتفاقاتی می افته. بخاطر اینکه باورش کنند کم سختی نکشیده…
خلاصه کتاب:
این داستانی دربارهی فداکاریه… دربارهی مرگ… عشق… آزادی. این داستانی دربارهی یه حس همیشگیه. هیون آنتونلی و کارماین دمارکو در دو موقعیت کاملا، کاملا متفاوت بزرگ شدهند. هیون، یه بردهی نسل دوم، که توی خونهای وسط صحرا محبوس شده، روزهاش پر از کارهای سخت و بدرفتاریهای وحشتناکه. کارماین، توی یه خانوادهی ثروتمند مافیایی به دنیا اومده، یه زندگی پرمزایا و افراطی داره. حالا، چرخش تقدیر سبب میشه که دنیای این دو نفر با هم تلاقی کنه. که میون تارهایی از دروغ و رازها گرفتار بشن.
خلاصه کتاب:
عسل و علی خواهر و برادر، عسل ۱۸ ساله دانشجوی طراحی نامزد یاسر، علی کارگر گل فروشی، بهترین و معروف در کارش، موتور سوار با مرام لوتی، ساکن محله قدیمی دردار با مادربزرگشون زندگی می کنن و ماجرایی دارن، شمیم شاهسوند دختر دردانه ومحبوب و پرانرژی و سرزبون دار خانواده مذهبی و معتقد ساکن ورامین بعد از ۴ سال کار در سالن ارایشگری بالاخره تصمیمشو میگیره و هم دانشگاهی و دوست با عسل. او در دانشگاه هم کارش درسته حسام پسرعموش بداخلاق و بدرفتاره باهاش و البته بهش علاقه هم داره مثلا و الحق که شمیم هم کم نمیزاره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.