خلاصه کتاب:
دختری که سختی های زندگیش اونو تبدیل کرده به سرگردی که اسمش وحشت به تن خلافکارها میندازه… سرگردی که پرونده های زیر دستش همگی سرانجامشون پیروزیه بجز یه پرونده.. پرونده فوینیکس بند بدجور ذهن سرگرد آنجلا ویلیامز رو مشغول کرده… اولین پرونده ای که دوساله روش کار میکنه اما ته همه مدرک هایی که جمع کرده بن بسته… فقط یک راه برای موفقیت در این پرونده وجود داره… همکاری با کسی که دلیل بیشتر مشکلات زندگیشه… همراهی با ریچارد میلر و رفتن از لندن و پاگذاشتن به ایران.. کشوری که هیچ اطلاعاتی ازش نداره..
خلاصه کتاب:
قلبم درد میکرد، من امشب دوبار شکستم… یک بار برای رادین شکستم و یکبار برای آرادم! اما درد خودم رو فراموش کرده بودم، چون آراد مهم ترین شخص زندگیم بود حتی از خودم مهمتر. بغض کردم، آخ که من چقدر احمقم! کاش وقتی که میدونستم یکی دیگه رو دوست دارم هیچوقت به آیهان امید واهی نمیدادم…! بغضم رو پس زدم و با صدایی که به زور به گوش خودم هم میرسید، گفتم: – آیهان ما نمیتونیم ادامه بدیم! یعنی…چطور بگم….ما امتحان کردیم! ولی نشد… نتونستیم!
خلاصه کتاب:
سها دختری که همیشه سرسخت بوده و با مشکلات زندگیش مبارزه کرده تا زندگی بهتری برای خودش و خواهرش بسازه. یک شب شوم سها شاهد اتفاقی میشه که باعث میشه سونوشتش به کلی تغییر پیدا کنه و...
خلاصه کتاب:
دختری داغ دیده از مرگ عشقش با جنینی از وجودیت مردش به سانی که حتی اجازه عزاداری را به او نمی دهند مجبور است سر خم کند در مقابل رسومات خانواده پیرو حرف ریش سفید ایل تبارش به عقد برادر شوهر سرد و خشکی در بیاید که در زندگی از تنها کسی که متنفر است دخترک داستانمان است…
خلاصه کتاب:
پریسا، بسیار اهل مطالعه و خیالبافیست و هیچ تصمیم روشنی برای آینده اش ندارد، در اوقات فراغتش در شرکت برادرش مشغول به کار می شود جهت کمک رسانی، فرهاد یکی از کارمندان شرکت که بسیار دقیق و ماهر هم می باشد، بر حسب اتفاق با پریسا آشنا و به او پیشنهاد ازدواج می دهد، بعد از مدتی عقد به این نتیجه می رسد که نمیتواند با شوهرش زندگی کند و در یک مرکز توانبخشی مشغول به کار می شود که …
خلاصه کتاب:
چهار تا دختر دبیرستانی که رفیقای چندین سال هستن و در یک دبیرستان درس می خونن و هم رشته هستن و بعد از گذشت شیش سال همکلاسی بودن... کلاس هاشون دو به دو عوض میشه و روز بعدش هم راننده سرویس سابقشون و راننده ی جدید یه پسر جوونه که …
خلاصه کتاب:
« دانته» خونآشامی در حال گرسنگی است .چیزی که مشتاق آن هست، خون قرمز انسان است. پس از اسیر شدن به عنوان برده خونی برای یک خونآشام زن، او بالاخره فرار می کند .در نهایت، شامه اش او را به نزدیکترین بانک خون می فرستد، تا گرسنگی اش را برطرف کند. پرستار اورژانس «ارین همیلتون» یک شیفت شب شلوغ دارد… تا اینکه یک غریبه زیبا را در بانک خون بیمارستان پیدا می کند. منطقش به او می گوید، که او را به داخل بیاورد. اما او با احساسات قویتر و ناآشنا تلاش می کند، تا از مردی که به نظر عجیب شیفته عطر او شده است، محافظت کند…
خلاصه کتاب:
ایکا دختری که تمام عمرش به عنوان یه پسر زندگی کرده و هرشب شاهد بی بندو باری های پدرش با زنان شهره! اما رئیس بزرگترین شرکت تجاری به ایکا پیشنهاد کار میده اما در واقع ایکا سند بردگی خود رو امضا میکنه و در حالی که بردهی اربابی خشنه عاشق نامزد اربابش که هم جنس خودشه میشه...
خلاصه کتاب:
در مورد یک دختر ۱۵ ساله به اسم شاناز که اتفاقی غیر ورنا پسر عیاش خان روستاشون می اوفته و با بیرحمی بهش دست درازی می کنه و ولش می کنه و میره بعد از چند وقت که خانواده ورنا متوجه میشن پای ماکان پسر دومشونو وسط می کشن تا شاناز و عقد کنه که...
خلاصه کتاب:
همه چی از اونجایی شروع میشه که ادرین تصمیم به ازدواج با یلدا رو می گیره، یلدایی که هیچ کس اون رو تایید نمی کنه و همه با ازدواج این دو مخالفند. ادرین بخاطر محبوبش قید همه و حتی خانوادش رو هم می زنه اما عاقبت این کار به کجا ختم می شود؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.